مریض شدن دختر نازم
سلام عزیز دلممممممممممممممممممممممممممم مامان فدای اون چشمای قشنگت بشه که یه ذره شده از تب عزیزم مامان جون تقریبا بعد از یک ماه و نیم که دکتر نبرده بودمت تصمیمم گرفتم این هفته شمارو ببرم دکتر که ای کاش این کارو نمی کردم چون هیچ مشکلی نداشتی برای چکاب بردمت ولی چشمت روز بد نبینه رفتن همانا و مریض شدن شما هم همانا دختر دسته گلمو با دست خوردم مریض کردم الهی مامان فدات بشه آره مامان جان از دکتر که برگشتیم بردم خوابوندمت بعد که بیدار شدی دیدم تب داری اولش فکرکردم که چیز خاصی نیست و توجه نکردم بعد رفتیم بیرون گشتی زدیمو بعد رفتیم خونه مامانی که مامانی گفت چرا این بچه اینقدر داغه گفتم بیرون هوا گرم بوده به خاطر اونه ولی این تب ادامه پیدا ...
نویسنده :
سارا
21:52